جدول جو
جدول جو

معنی راست دلی - جستجوی لغت در جدول جو

راست دلی
(دِ)
حالت راست دل. پاکدلی. صفا:
بر صید دل عاشق شاهین صفت و عاشق
در راست دلی با تو دارد صفت شاهین.
سوزنی.
، ساده دلی. رجوع به راست دل شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از راست دل
تصویر راست دل
ساده دل، پاک دل، خوش قلب
فرهنگ فارسی عمید
که خلق و سرشت راست دارد، آنکه به خلق راست متصف است، آنکه دور از کژخویی است
لغت نامه دهخدا
(دَ)
که دست دور از انحنا و کجی دارد، آنکه دست راست و مستقیم دارد بی کجی و اعوجاج.
- اسب راست دست، اسبی که دست و پایش حالت استقامت و راستی دارد بی کجی و خمیدگی:
سخت پای و ضخم ران و راست دست و گرد سم
تیزگوش و پهن پشت و نرم چرم و خردموی.
منوچهری.
، مقابل چپ دست
لغت نامه دهخدا
حنیف، (منتهی الارب)، پاکدین، فرهودی
لغت نامه دهخدا
حالت راست دین، پاکدینی، و رجوع به راست دین شود
لغت نامه دهخدا
(رَ)
مقابل کجروی. راه راست و مستقیم رفتن:
تیرخدنگ شاه به کلک تو داد شغل
تا راستی و راست روی گیرد از خدنگ.
سوزنی.
و رجوع به راست رفتن و راست رو (راسترو) شود
لغت نامه دهخدا
(قَ لَ)
که قلم راست دارد. که خامه از کجی دور دارد. که جز راست ننویسد. نویسنده ای که محاسب درست و متدین باشد. (از آنندراج). کاتب و نویسندۀ راست و درست نویس، و محاسب درست حساب. (ناظم الاطباء) : و فرمود تا بهر ولایتی بیتکچی جلد برود و مجموع آن ملک دیه دیه مفصل بنویسد... و در بند توفیر و تکسیر نباشد... بیتکچیان بر موجب فرموده بولایت رفتند و هرچند مردم تمام معتمد و راست قلم کم یافت شود بقدر امکان کوشیده قوانین ولایات نوشتند و آوردند. (تاریخ غازانی چ انگلستان ص 253)
لغت نامه دهخدا
(فَ مُ کَ دَ /دِ)
جویندۀ راست، مقابل کژجوی، که راست جوید
لغت نامه دهخدا
(دِ)
که دلی راست دارد. که دور از کجی و بددلی است. پاکدل:
کسی را ندیدم از ایران سپاه
بجز راست دل رستم نیکخواه.
فردوسی.
ازو پهلوان جست راه سخن
که ای راست دل گوژپشت کهن.
(گرشاسبنامه ص 96).
پشت خم راست دل بخدمت تو
همچو نون والقلم همه کمر است.
خاقانی.
و نجم الدین ابی جعفر احمد عمران که او را وزیر راست دل گفتندی. (جامع التواریخ رشیدی)، ساده دل: عبداﷲ (بن عباس علی) را گفت: تو مردی راست دلی و دلیر این کار بدلیری تباه خواهی کرد. (مجمل التواریخ والقصص). و ترک با ادب و عقل بود و راست دل. (مجمل التواریخ والقصص)
لغت نامه دهخدا
تصویری از راست قلم
تصویر راست قلم
راستکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راست دست
تصویر راست دست
اليد اليمنى
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از راست دست
تصویر راست دست
Righthanded
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از راست دست
تصویر راست دست
droitier
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از راست دست
تصویر راست دست
右手的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از راست دست
تصویر راست دست
ใช้มือขวา
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از راست دست
تصویر راست دست
правша
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از راست دست
تصویر راست دست
rechtshändig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از راست دست
تصویر راست دست
правша
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از راست دست
تصویر راست دست
دائیں ہاتھ والا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از راست دست
تصویر راست دست
ডানহাতি
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از راست دست
تصویر راست دست
mtiifu kwa kulia
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از راست دست
تصویر راست دست
destro
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از راست دست
تصویر راست دست
sağ el
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از راست دست
تصویر راست دست
오른손잡이
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از راست دست
تصویر راست دست
右利きの
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از راست دست
تصویر راست دست
ימני
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از راست دست
تصویر راست دست
praworęczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از راست دست
تصویر راست دست
दाहिने हाथ का
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از راست دست
تصویر راست دست
rechtshandig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از راست دست
تصویر راست دست
diestro
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از راست دست
تصویر راست دست
destro
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از راست دست
تصویر راست دست
tangan kanan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی